مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
بـاز شد پـنجـرهای سمتِ نسیمِ ملکـوت نـور تابید در آئـیـنۀ صبح از جـبروت تـشـنۀ بـوی نـفـسهای بـهـارش بـودیم از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم چه حضوری که از او عشق بشارت میداد چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است عطر سیبیست که از گلشنِ عرش آمده است شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است هر طرف جلوۀ خورشید جمالش پیداست حَسَن و نورِ حقیقـت ز کمالش پیداست مـژده مـژده حــســنِ دومِ زهـــرا آمــد سـیـزده صـورتِ اعـجـاز تـمـاشـا آمـد نور افـشانیِ عالم همه از جلـوۀ اوست آخرین حجتِ حق از ثمر و میوۀ اوست پـدرش آیــنـۀ مـکـتـبِ صــادق بــاشـد پـسـرش چـشـمـۀ قـرآنِ حـقـایـق بـاشد از دمِ سـوسنِ او بـوی چـمـن میروید صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن میبوید جـلـوۀ روشنِ او جـلـوۀ ایـثـارِ خداست دامنش سبزتـرین دامنِ گـلزارِ خداست به قـدمهـاش چـو داود گـلآرایـی کـرد از دَمش حضرتِ یعقوب دلآرایی کرد بـر لـبـش سـورۀ تـوحـیـد تـلاوت دارد دامـنـش دولـتِ مـسـعـود امــانـت دارد شده آن بزم نـشـینِ دمِ او چون عـیـسی شده پروانۀ شمعـش به دو عالم موسی حَسَن آئینۀ حُسنش به خدا اعجاز است ز نسیمش همه درهای اجابت باز است نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است یازده بار زمین سر به خضوع آمده است از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است یازده بار خـدا صورتِ احمد چو کشید بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید یازده پنجـره وا شد به سوی دولتِ یار آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار شأنت این بس پسرت حضرت مهدی باشد بعدِ حـق عـالـمِ مـا را مـتـصـدّی باشد! |